دانشگاه به عنوان بخش قابل توجه در مبارزات انقلاب اسلامی نقش برجسته ای را در تبیین شعار انقلاب اسلامی بین توده های مردم و سمت دهی به آنان در رسیدن به پیروزی نهایی برعهده داشت. عناصر شکل دهنده به مبارزات انقلابی در دانشگاه ها اعم از استاد و دانشگاه هر یک نقش بی بدیل را در شکل دهی آن ایفا کرده اند. اگر چه نمی شود در این بین نقش علمای برجسته و روحانی همچون آیت الله طالقانی، بهشتی، مطهری و مفتح که عامل حرکت دانشگاه به عنوان عنصر اصلی در مبارزات بودند را در نظر نگرفت.
در همین رابطه به گفت و گو نشسته ایم با حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی ساداتی نژاد مسئول دفتر هم اندیشی اساتید و نخبگان دانشگاهی سراسر کشور نشسته ایم که مشروح آن در مطالب زیر آمده است:
پدیده انقلاب چگونه است و انقلاب اسلامی چه ویژگی های متمایزی با بقیه انقلاب های مطرح جهان دارد؟
کلام را با آیه ای از قرآن شروع میکنیم که بسیاری از صاحب نظران معتقدند که حقیقت انقلاب را می شود در این آیه جست و جو کرد و آن آیه 11 سوره رعد "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" است.
انقلاب یکی از نادرترین پدیدهای سیاسی اجتماعی است که فراوانیش خیلی کم است . در دو قرن اخیر حدود هفت الی هشت انقلاب مطرح در دنیا داشتیم. برخلاف دیگر پدیده های سیاسی مثل کودتا و شورش که شاید صدها شورش و بحران های سیاسی در دنیا فقط در همین دهه های اخیر داشتیم، اما هیچ کدام از این ها انقلاب نیست و انقلاب یک پدیده نادر محسوب می شود.
اکنون در دنیا سه انقلاب است که از آنها به عنوان انقلاب های بزرگ یاد می کنند. انقلاب روسیه که در اکتبر 1917 میلادی اتفاق افتاد و دیگری انقلاب فرانسه که در 1789 میلادی اتفاق افتاد و انقلاب اسلامی ایران که در سال 1979 میلادی بوقوع پیوست.
نکته شاخص و مهمی که در انقلاب ها باید به آن توجه کرد اینکه انقلاب برخلاف دیگر پدید های سیاسی اجتماعی تحولات ریشه ای بنیادین به وجود می آورد چرا که بقیه تحولات خیلی شکلی است و صوری . اما انقلاب در واقع ساختارها و بنیان های یک جامعه را از نظر اجتماعی سیاسی فرهنگی و اقتصادی دچار تغییر می کند.
انقلاب اسلامی را می توان به عنوان یکی از انقلاب های بزرگ در تاریخ مطرح کرد. این انقلاب یک فرق بزرگی که با انقلاب های دیگر دنیا دارد این است که در هیچ کدام از انقلاب های دیگر دنیا مسائل ارزشی و معنوی مورد توجه نیست. نه در انقلاب فرانسه و نه انقلاب روسیه شما چیزی از مسائل معنوی نمی بینید. در انقلاب روسیه که انقلابی ماهیتا کمونیستی بود و اصلا معنویت و خدا در آن وجود نداشت. انقلاب فرانسه هم ماهیتش بیشتر مسائل سیاسی و اقتصادی به عنوان موضوع اصلی محسوب می شد.
اما این انقلاب اسلامی ایران است که همانطور که از نامش هم پیداست در حقیقت مفهوم دین و معنویت در آن خیلی برجسته است و لذا این انقلاب، انقلاب مذهبی است که ساختارهای اعتقادی و فکری اجتماعی ما در اینجا متبلور شده و خودش را نشان می دهد.
ماهیت یک انقلاب را چگونه می توان تشخیص داد؟
نکته دیگری که در بحث انقلاب آنگونه که شهید مطهری در کتاب "انقلاب اسلامی" عنوان می کند که ما وقتی می خواهیم یک انقلاب را شناسایی کنیم چند تا عامل را باید در آن انقلاب بررسی کنیم یکی شعارهایی است که در آن انقلاب داده شده است.
به هر حال در همه انقلاب های دنیا در آن بازه زمانی که انقلاب آنها صورت گرفته مردم در خیابان ها شعارهایی را سر می دادند. یکی از راه هایی که ما تشخیص دهیم این انقلاب چه ماهیتی دارد و چطور انقلابی است همین شعارهاست. مثلا شعارهای اقتصادی بوده سیاسی بوده، فرهنگی بوده و یا هر چیز دیگر .
نکته دوم اینکه رهبری این انقلاب ها در دست چه کسانی بوده . چه جماعتی در حقیقت نقش رهبری این انقلاب را داشتند این هم یکی از روش هایی است که می شود ماهیت آن انقلاب را مشخص کرد.
نکته سو م اینکه ماحصل تلاش هایی که در این انقلاب انجام شده به چه چیزی ختم شده است در حقیقت چه نظامی از آن انقلاب به وجود آمده و به ثمر نشسته است. اگر ما با همین سه مشخصه بخواهیم انقلاب خودمان را بررسی کنیم در هر سه نکته ای که مطرح شد و شهید مطهری هم در کتاب انقلاب اسلامی به آن اشاره کرده است، به جوهر اسلامیت می رسیم.
یعنی هم در شعارهای مردم بحث های دین خواهی، حکومت اسلامی جمهوری اسلامی مطرح بوده است . رهبر آن هم یک شخصیت روحانی مجتهد مرجع تقلید است که باز شخصیت اسلامی است و همان چیزی که خوب خروجی این انقلاب بوده نهایتا تشکیل نظامی است به نام نظام جمهوری اسلامی.
دانشگاه ها چه نقشی در شکل گیری و مبارزات انقلاب اسلامی داشتند؟
در جامعه ما بخش های مختلفی در انقلاب سهم داشتند. دانشگاه قطعا یکی از برجسته ترین آن بخش ها است. ماهیتا وضعیت جریان های سیاسی مبارزاتی قبل از انقلاب را که بررسی می کنیم عمده مبارزات بر روی دوش جوانان بود و بخش غیر قابل تردیدی از آنها جوان های دانشگاهی و نخبه های دانشگاهی بودند و آنها بودند که حلقه های دیگر مبارزات را در شهرها، روستاها و دیگر بخش های کشور تشویق می کردند. البته این نقشی بود که در کنار روحانیت ایفا می کردند.
جریان های دانشجویی در آن زمان در فضای دانشگاه ها بسیار فعال بودند و واقعا امروز هم که ما از جنبش دانشجویی میخواهیم صحبت کنیم یکی از درخشان ترین دوره دانشجویی ما دوران انقلاب است و مبارزاتی که در فضای دانشگاه از طرف دانشجویان و اساتید انقلابی انجام می شد.
این مبارزات دوبخش داشت یکی مبارزه با استکبار بود و روحیه استکبار ستیزی بود که در فضای دانشگاه وجود داشت و حالا نمادهایی هم می شود برای این موضوع مثال زد، به عنوان نمونه 16 آذر یکی از این نمادهاست که حرکتی بود که در سال 1332 انجام شد. بخش دوم هم بخش مبارزه با استبداد و دیکتاتوری رژیم پهلوی بود که حرکت هایی که در طول دوران انقلاب به خصوص سال های 56 و 57 که در دانشگاه توسط دانشجوها دنبال می شد اینها همه بیانگر این حضور و نشاط دانشگاه در بحث انقلاب بود.
چه گروههایی در دانشگاه در عرصه مبارزاتی انقلاب فعال بودند؟ آیا همه آنها هدف انقلاب اسلامی را دنبال می کردند؟
البته باید اشاره کرد که در دانشگاه گروههای مختلف فکری حضور داشتند که به عنوان مثال جریان های مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق، توده ای ها و ملی گراها هم حضور داشتند اما واقعیت قضیه این است که اگر بر اساس مستنداتی که در اختیار هست بخواهیم یک بررسی محققانه داشته باشیم ضمن اینکه ما نفی نمی کنیم حضور این جریانات را در دوران انقلاب چه در فضای عموم جامعه و چه در فضای دانشگاه، منتهی درصد تعداد این افراد نسبت به جریان های اسلام گرا اصلا درصد قابل اعتنایی نبود.
آیا گروها هایی که نام بردید هم اهداف انقلاب اسلامی را دنبال میکردند ؟
خیر اینها در واقع در یک سری از شعارها مشترک بودند. شعارهای مشترک مانند مبارزه با دیکتاتوری که واقعا همه قبول داشتند که شاه دیکتاتور است و باید با شاه مبارزه کرد و در این زمینه همه همگام بودند در خصوص مبارزه با استکبار و اینکه قدرت های بیگانه نباید نقش داشته باشند وقتی سراغ توده ای ها می رفتیم استکبار از نظر آنها آمریکا و غرب بود و این حس استکبار ستیزی را هر کدام از این جریانات ممکن بود به یه بخشی مصادره اش می کردند.
به هر حال نفس اینکه باید ایران به استقلال برسد و روی پای خودش بایستد در شعارهای این جریان ها دیده می شد اما اینکه آنها چقدر به این دیدگاه ها پایبند مانده اند آن بحث های دیگری است.
یکی از این روشنفکران عضو نهضت آزادی به نام " احمد صدر حاج سید جوادی" در یکی از مصاحبه ها گفته بود "ما در همان روز 22 بهمن در راهپیمایی یک عده ای بودیم با کراوات و مدل غربی از یکی از خیابان ها شروع کردیم به حرکت ابتدا گمان کردیم که تعداد ما خیلی زیاد است اما وقتی وصل شدیم به خیابان اصلی ما دیدیم اصلا در بین سیل جمعیت انقلابی و اسلامی مردم گم شدیم" یعنی آنقدر آن جمعیت عظیم توده ای مردم که در صف انقلاب و پیرو و گوش به فرمان امام بودند ما دیگر گم شدیم.
به هرحال این جریان های خاص هم حضور داشتند بعضا اینها در حوزه دانشگاه فعال بودند و حجم نیروهای آنها در قبال نیروهای ارزشی قابل مقایسه نبود و فراونی بچه های متدین و انقلابی که خط امام و تفکر حضرت امام و روحانیت را قبول داشتند بسیار بیشتر از این جمعیتی بود که نگاه روشنفکرانه ای داشتند و در قالب توده ای ها و چریک های فدایی خلق و یا ملی گراها حضور داشتند.
خوب نقش دانشگاهیان خصوصا آن جمعیت اسلام گرا که درصد بیشتر نیروهای مبارز دانشگاهی و نخبه را تشکیل می دادند چگونه در جامعه و مبارزات ایفا می شد؟
به هر حال ما نمی توانیم سهم دانشگاه را در انقلاب نادیده بگیریم. دانشگاه نقش بسیار بزرگی در انقلاب دارد و اصولا از آنجاییی که نقش آدم های تحصیل کرده در این انقلاب بسیار برجسته بود. دانشگاهیان حلقه هایی بودند اعم از استاد و دانشجو که شعار انقلاب را در توده های مردم تبیین می کردند و این می توانست بسیار مؤثر باشد و ما به همین دلیل است که می بینیم یک سری حرکت هایی در دانشگاه شکل می گیرد و دانشگاه می شود پایگاه برخی از حرکت ها مثلا آن تحصنی که در دانشگاه تهران برای ورود امام در مسیر دانشگاه تهران انجام شد و تعدادی از علما در مسجد دانشگاه تحصن کردند که دال بر اهمیت نقش دانشگاه بود که این محمل را انتخاب کردند و این نشان می داد همان زمان هم این نگاه وجود داشت که دانشگاه در شکل گیری انقلاب نقش بسیار بزرگی دارد.
یا اینکه بعد از انقلاب هم نماز جمعه را در دانشگاه برپا می کنند همه اینها نشان از این دارد که دانشگاه سهم بسیار مهم در انقلاب داشته و دارد و امروز هم در استمرار انقلاب نقش قابل توجه دارد.
نخبگان حوزوی مانند آیت الله طالقانی، استادان شهید بهشتی، مطهری و مفتح چقدر در هماهنگی فضای دانشگاه با انقلاب مؤ ثر بودند ؟
اصولا روحانیت تشیع جایگاه تعریف شده ای دارند در جوامع مسلمان شیعه ، اعتقادی که مردم به شأن و جایگاه روحانیت دارند یه نقشی است که یک شبه به وجود نیامده و این جایگاه از تاریخ اسلام نشأت گرفته است و این منصب به دین اسلام و تشیع نیست در هر دینی روحانیون آن جامعه نیز موقعیت خاصی را در چشم مردم داشتند.
در جامعه اسلامی هم چه در جامعه اهل سنت و چه در جامعه اهل تشیع بالاخره روحانیت یک شأنیت ویژه ای داشت. مردم معالم و معارف دینشان را از روحانیت می گرفتند و روحانیت همواره نقش رهبری معنوی داشته است. در یک دوره هایی در همین تاریخ معاصر ما مردم هر جا به بن بست می رسیدند در حقیقت آخرین سنگری که احساس می کردند باید به آنجا پناهنده شوند و از آن طریق خواسته خود را مطرح کنند خانه مراجع تقلید و بزرگان دین بوده کما اینکه این تجربه موفق در دوره هایی مثل دوره قاجار در قالب جنبشی مانند جنبش تنباکو و مبارزاتی که علیه قراردادهای استعماری در دوره قاجار بوده مردم نتایج آن را دیده اند و اعتمادی که مردم به روحانیت داشتند این هم باز ناشی از آن باور دینی بوده و اعتقادی که مردم به روحانیت داشتند.
در دوران انقلاب هم حرکتی که امام خمینی (ره) آغاز کرد روحانیت را از آن حالتی که بیشتر جنبه معنوی داشت و کمتر وارد فضای سیاسی شده بود و خیلی وارد فضای عمومی نمی شد خارج کرد و این حرکت امام روحانیت را کشاند به مسیر مبارزات سیاسی اجتماعی و در حقیقت آن حلقه اول که شاگردان خود حضرت امام بودند بانیان یک حوزه جدید و فعال و فقه پویا شدند.
حوزه از زمانی که امام ظهور می کند و مشعل انقلاب را روشن می کند دیگر حوزه قبلی نیست حوزه ای است که به شدت جهت گیری دارد و نسبت به مسایل سیاسی جامعه حساس است و اظهار نظر و اعلام موضع می کند.
در آن شرایط سیاسی شخصیت های روحانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید مفتح وارد فضای دانشگاه شدند و به همراه خودشان همان نگاه های سیاسی را منتقل کردند. در حقیقت افرادی مثل شهید مطهری، مفتح، بهشتی کسانی بودند که با یک نگاه جدید و تفکر جدید وارد دانشگاه شدند و واقعا خدماتی که اینها در معرفی روحانیت به دانشگاه کردند بسیار مؤثر بود. شاید قبل از اینکه این شخصیت ها در دانشگاه حضور داشته باشند نگاه دانشگاهیان به حوزوی ها خیلی نگاه مؤثری که در موضوعات سیاسی و اجتماعی نظر داشته باشند نبود در حوزه ها هم بیشتر مشغول کارهای فقهی و معرفتی بودند.
نوع تأثیر گذاری این افراد در دانشگاه ها چگونه بود؟
این شخصیت ها وقتی وارد دانشگاه شدند خون تازه ای را به دانشگاه تزریق کردند، دغدغه های دینی را با دغدغه های سیاسی اجتماعی درهم آویختند و در حقیقت گفتمان جدیدی را در دانشگاه به راه انداختند.
به عنوان مثال مباحث شهید مطهری را ببینید بحث هایی که در آن مقطع در فضای دانشگاه مطرح می کند و برخوردهایی را که با مارکسیست ها و کمونیست ها کرده و اینها را به عنوان ضرورت های زمان شناسایی می کند. به نقد اجتماعی می پردازد حتی مثلا به فیلم هایی که در آن مقطع در کشور ساخته می شود نمونه اش آن ن فیلمی که تحت عنوان "محلل" در زمان شاه ساخته شد شهید مطهری می آید و در مجله "زن روز" این فیلم را نقد می کند.
این فضا یک فضایی است که جوان دانشجو که روحیهی انقلاب دارد و دنبال کسی میگردد که بیاید و از او ایده و الهام بگیرد. این جور علما و شخصیت های روحانی در واقع چنین نقشی را در دانشگاه ایجاد کردند و یک جریان احیاگری را در آن مقطع به وجود آوردند؛
البته ما یک نقش دیگری را هم باید برای روحانیت دانشگاهی در زمان انقلاب در نظر بگیریم و آن اینکه یک سری انحرافات فکری توسط برخی به اصطلاح روشنفکران دینی داشت در دانشگاه به وجود می آمد. در واقع نقش افرادی مانند شهید بهشتی و مطهری در کنترل آن حرکت هایی که در قالب روشنفکری دینی در دانشگاه ها در حال انتشار بود نیز خود از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
مثلا کنترل چه تفکراتی؟
مثلا جریان فدایی خلق یا چریک های فدایی خلق جریان هایی بودند که از آغاز شکل گیری شان این نبود که دغدغه های دینی نداشته باشند اینها در واقع یک نوع اسلام التقاطی را دنبال می کرند. خیلی از اینها کلاس های نهج البلاغه داشتند خیلی از اینها حتی از قرآن الهام می گرفتند برای برخی از شعارهای مبارزاتی شان . یا حتی برخی مباحثی که مرحوم دکتر شریعتی در قالب مباحث اسلام شناسی مطرح می کردند مورد نقد قرار می گرفت.
اما نقش افرادی مثل شهید مطهری خیلی مهم بود در این میان در واقع بیاید روشنفکری دینی را که در فضای دانشگاه در آن زمان داشت شکل می گرفت کنترل کنند که یک وقت از دایره اسلام واقعی منحرف نشوند.
بنابراین از این جهت ما نقش شخصیت های انقلابی و روحانی مثل شهید بهشتی و مطهری و مفتح را دو منظوره می بینیم یعنی اینها هم از یک جهت فضای حوزه را فعال کردند و نگرش های جدیدی را در حوزه دمیدند از طرف دیگر چون وارد دانشگاه شده بودند با شناختی که از فضای دانشگاه و وضعیت سیاسی اجتماعی آن زمان پیدا کردند توانستند واقعا نقش خودشان را در پیشبرد انقلاب واهداف و رهبری انقلاب ایفا کنند.
آیت الله طالقانی جمله ای دارد که در زمان مبارزات انقلاب که استبداد بین دانشگاهیان و جامعه روحانیت فاصله انداخته و همچنین دانشگاه باید از عناصر خودفروش که علم و دانش را به پول می فروشند پاک شود و دانشگاه باید تصفیه شود نقش انقلاب در به وجود اوردن آن چقدر است؟ آیا چنین اتفاقی افتاده؟
از سال 1313 که دانشگاه در ایران تأسیس شد به معنای مدرن به طور طبیعی شاهد تخصصی شدن شاخه های علم شدیم . قبل از اینکه دانشگاه به این شکل در کشور شکل بگیرد متکفل همه علوم به یک معنا حوزه علمیه بود یعنی حتی فیزیک و شیمی و ... در سنت و حوزه ما بوده و لذا شما بسیاری از این شخصیت های مطرح را می بینید که در عین حالی که طبیب و حکیم بودند روحانی هم بودند، در عین حال که ریاضیدان و یا مانند "ابن هیثم" در علم مکانیک کارکرده بودند در عین حال روحانی هم بودند. لذا چون از سنت حوزوی ما کلیه شعب علم خروجی داشت یک چنین پیوندی بین علوم جدید و قدیم برقرار بود ولی از سال 1313 که بنیان دانشگاه به معنای جدید توسط رضا خان در ایران شکل گرفت به تدریج حوزه علمیه به یک معنا به دانشکده فقه و اصول تقلیل پیدا کرد یعنی بعد از آن حوزه های علمیه فقط به بحث های فقه و اصول پرداختند و بقیه تخصص ها دیگر رها شد و رفت به بستر دانشگاه و در قالب علوم جدید مورد توجه قرار گرفت.
از آن زمان و به موازات آن یک تفکر جدیدی به وجود آمد و به تدریج فاصله ای بین حوزه و دانشگاه افتاد تا جایی که حضرت امام هم در یکی از سخنرانی های سال 58 فرمودند "یکی از توطئه ها این بود که روحانی را از دانشگاهی جدا کنند" .
در این بین چیزی که از دانشگاه به حوزویان القا می شد این بود که دانشگاهیان چه آدم های بی دین و سکولار هستند که چیزی را قبول ندارند و خدا را پرستش نمی کنند. از طرف دیگر هم به دانشگاه ها این تفکر را القا می کردند که این حوزوی ها یک سری افرادی هستند متحجرالفکر و عقب افتاده که نسبت به هر نوع تحول و پیشرفتی مخالفت می کنند و با این بهانه سعی می کردند دانشگاه و حوزه از هم جدا شود.
شخصیت های مانند آیت الله طالقانی بهشتی مفتح مطهری و روحانیتی که وارد فضای دانشگاه شدند یکی از رسالت هایشان این بود که حوزه و دانشگاه را به هم نزدیک کنند.
البته شخصیت هایی که به آن اشاره کردیم کسانی بودند که از نظر علمی و از نظر نقشی که باید در این عرصه پیاده می کردند در اصل بهترین های زمان خود بودند و جزء نوادر بودند و شخصیت هایی که به این سطح رسیده باشند در حوزه نداشتیم. این بود که اگر چهره های دیگری غیر از این شخصیت ها وارد دانشگاه می شدند واقعا نمی توانستند نقش ایجاد ارتباط بین دانشگاه و حوزه را ایفا کنند.
این ها شخصیت هایی بودند که انصافا هم به علوم جدید و هم به زبان نسل آن روز آشنایی و آگاهی داشتند و لذا شما می بینید که کتاب هایی که این شخصیت ها نوشتند حتی امروز بعد از گذشت 40 و 50 سال هنوز برای ما خواندنی است . مثلا کتاب هایی که آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری نوشتند ما می توانیم الان با ادبیات آن ارتباط برقرار کنیم و این نشان می دهد که افق دید آنها چقدر باز بود یعنی نوع گفتمانی را انتخاب کردند که کاملا در آن فضای دانشگاهی جواب می داد و می توانست مورد پذیرش نسل جوان دانشگاه قرار بگیرد.
بنابراین این شخصیت ها نقش اساسی در تقریب بین دانشگاه و حوزه در زمان انقلاب و معرفی حوزه به دانشگاه و برجسته سازی نمادهای حوزه مانند شخصیت حضرت امام خمینی (قدس سره) .
شخصیت حضرت امام و شاگردانی که در حلقه درسی امام بودند آمدند و به دانشگاهیان معرفی شدند و اینها توانستند با ارتباطی که با دانشگاهیان برقرار کنند در حقیقت در مسیر و گفتمان انقلاب با هم همراهی شوند و لذا پیوند حوزه و دانشگاه بود که انقلاب اسلامی را به ثمر رساند. و واقعا اگر این اتفاق نمی افتاد ممکن نبود که این انقلاب به وجود آید.
اگر نمونه مصر را بخواهیم به عنوان نمونه شکست خورده از انقلاب ها مثال بزنیم و یک تحلیل سیاسی اجتماعی فرهنگی داشته باشیم می توان گفت که علت اینکه انقلاب مصر شکست خورد فارق از نقش غرب در جلوگیری از رسیدن این انقلاب به اهداف خود و نقشی که از بی تدبیری رهبران جنبش مردم مصر به وجود آمد، این بود که رابطه و پیوند بین شخصیت های روحانی و شخصیت های نخبه دانشگاهی به وجود نیامد و اصلا الازهر مصر اولا دیرترین بخشی بود که به انقلاب پیوست و ثانیا آن همراهی لازم را با انقلاب نکرد و بعد هم در سقوط انقلاب هم نقش اول را بازی کرد.
یعنی این وحدت و هماهنگی بین شعارهای حوزه و دانشگاه بود که انقلاب را به وجود آورد؟
در انقلاب اسلامی بین حوزویان و دانشگاهیان ما این هماهنگی به وجود آمد و این هم عامل موجده انقلاب بود هم عامل مبقیه انقلاب است.
این را هم امام خیلی تأکید داشت که مواظب باشید که برخی به دنبال ایجاد اختلاف بین حوزه و دانشگاه هستند یکی از عللش این است که اگر یک روز خدایی نکرده این ارتباط و هماهنگی از بین رود ما دیگر نمی توانیم آن وظیفه ای را که انقلاب دارد را به سرانجام برسانیم.
ما هر جا که ضربه خوردیم مثلا در دو دهه اخیر اختلافاتی که به وجود آمده یک بخشی از آن ناشی از این است که گفتمان حوزه و دانشگاه مان خیلی با هم همراه و هماهنگ نشد.
آیت الله طالقانی در همان زمان انقلاب می گفتند که انقلاب می بایست آدم های سکولار را از فضای دانشگاه بیرون کند. با حال کسانی در دانشگاه هستند که خود را ادامه دهنده راه آیت الله طالقانی و پیرو آن می دانند اما به شدت مخالف وحدت حوزه و دانشگاه بوده و علقه فکری به نگاه های سکولار دارند این تناقض را چگونه می شود کنار هم قرار داد؟
از شخصیتی مثل آیت الله طالقانی به غیر از این انتظار نمی رفت چرا که ایشان شخصیت عالم روحانی فقیه مفسر قرآن است و آن چیزی که از ایشان و شخصیت های مانند ایشان انتظار می رود غیر از این نیست که نسبت به ارزشه های دینی غیرت به خرج دهند که داده اند.
آیت الله مطهری زمانی که در دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند با توجه به فعال بودن تفکرات مارکسیسم در دهه 40 در دانشگاه ها می گفتند شما بیایید یک کرسی اختصاص دهید و یک آدم کمونیسم بیاید مواضع کمونیستی را بگوید و یکی هم در مقابل بیاید و جوابش را بدهد.
البته ما هم اکنون در قالب کرسی های آزاد اندیشی که از مطالبات مقام معظم رهبری است دنبال این هستیم که این فضا را به وجود آوریم. در واقع یک تفکری را مطرح می کند و طرف مقابل هم می آید با دلایل خود جوابش را می دهد و مخاطب می تواند آزادانه تصمیم بگیرد که کدام یک از دو استدلال قوی بودند.
ولی در فضای امروز دانشگاه سلیقه ها خیلی مختلف است و متأسفانه ما در این سلیقه های موجود فعلا اجماعی نداریم و در طول این یکی دو دهه اخیر هم همواره اختلاف نظرهای شدید داشتیم که در برخورد با این مسائل در دانشگاه چگونه باید رفتار کرد.
در مجموع بیانات مقام معظم رهبری خصوص کرسی های آزاد ادندیشی کلید حل مشکل ما است . موضوع کرسی های نظری و آزاد اندیشی یک راه بسیار راهبردی است برای اینکه ما اجازه دهیم به سلیقه های مختلف تا طرح شوند.
ما در حوزه این فضا را به طور تاریخی داشتیم. به عنوان مثال شبهات "ابن کمونه" را داشتیم که حتی خدا را هم منکر می شد اما ما در حوزه هیچ نگرانی از این بابت نداشتیم چرا که پاسخ های مستدل و مشخص در خصوص آن موجود بود.
در فضای انقلاب هم علیرغم حساسیت هایی که وجود دارد که یک مقاطعی هم به صورت تند با این مسائل برخورد می شد، و در اصل آن فرهنگ سازی به اتفاق نیفتاد که ما بتوانیم مخالف خودمان را تحمل کنیم. ولی در این چهار دهه انقلاب امروز دیگر دورانی است که ما با توجه به پیشنهادی که مقام معظم رهبری در خصوص کرسی های آزاد اندیشی داشتند فضای بسیار مغتنمی است که بسیار راحت فرهنگ سازی ها صورت گیرد و همه دست به دست هم بدهیم و این اختلاف ها را کنار بگذاریم و در قالب یک مشی منطقی و عاقالانه بشینیم و با هم گفت و گو کنیم و نهایتا اجزا دهیم به مخاطب بر اساس آن راه درست را تشخیص دهد.
سوال بنده بیشتر قائل به این بود که تناقض هایی که برخی افراد که خود را پیرو راه آیت الله طالقانی می دانند و با اینکه ایشان مخالف سرسخت سکولاریسم بود و اصلا با آن مبارزه می کرد، منتهی این افراد در عمل مسیر سکولار را ادامه می دهند. سؤال اینجاست که ما در قبال این رسالت انقلاب در قبال ایسم های وارداتی غرب که در حوزه علوم انسانی وجود دارد و باید از دانشگاه ها خارج شوند چه کار کرده ایم؟
اینکه می گویید که ما آمده ایم این ایسم ها را از بین ببریم، به نظر من هیچ ایسمی از بین رفتنی نیست. من معتقدم وقتی یک نظریه و فکری تولید می شود ممکن است که به کما برود ولی هیچ وقت ما نمی توانیم بگوییم یک ایسمی از بین می رود . شما حتی از ریشه خوارج که در زمان امیرالمومنین علی علیه السلام شکل گرفته تا امروز این تفکرات خوارجی وجود دارد و باز مانده های آن تفکر خوارجی امروز می گویند در یمن و در بخشی از یمن فرقه ایس است با نام "ابا ضیه" که بقایای فکری همان خوارج هستند که در یمن اند.
بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی دیدید که به هرحال جریان های مارکسیستی از بین رفت و چراغ مارکسیست خاموش شد اما باز این به معنای نابود شدن تفکر مارکسیست نیست. همین الان تفکرات مارکسیست در بخش هایی از دنیا مطالعه می شود و مورد توجه است و جالب این است که در ایران هم بعد از انقلاب و بعد از این که در سال های دهه 60 هم حزب توده که پیرو این تفکر بود و منحل شد اما در اتفاقاتی که در سال 88 اتفاق افتاد دیدیم که در برخی از دانشگاه های ما دوباره یک عده ای همان افکار مارکسیستی را در قالب جریان چریک فدایی خلق در سایت ها و وبلاگ ها مطرح کردند.
تمام این افکاری که در گذشته وجود داشته امروز بذرهای آن در دانشگاه موجود است . حالا یک وقتی فضا طوری می شود که مثلا آب و نور و محیط اجازه رشد به آن می دهد و یا در موقعیت دیگری از بین می رود و این به معنای از بین رفتتن بذر آن نیست.
اکنون بذرهای آن ایسم هایی که در دانشگاه های ما قبل از انقلاب و یا بعضا در زمان انقلاب رونق داشت، در دانشگاه های ما وجود دارد و بستگی دارد به اینکه اینها فضای رشد پیدا کنند یا خیر.
در برخی از بازه های زمانی فضاهای خاصی به وجود می آید که اجازه می دهد به یک گفتمان که به حاشیه رانده شده، دوباره بیاید و خودش را به عنوان یک گفتمان رقیب مطرح کند.
اما باید گفت این ایسم ها در دانشگاه وجود دارد و می شود گفت متأسفانه در حوزه علوم انسانی هم ممکن است بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
آن کاری که اکنون مهم است که ما برای آن آمدیم انقلاب کردیم و گفتمان انقلاب اسلامی را به عنوان گفتمان قالب در فضای دانشگاهی طرح و بحث کردیم و منابع و کتاب هایی را هم در این خصوص منتشر کردیم و سعی کردیم آنها را اصلاح کنیم الان باید به این آسیب شناسی بپردازیم که اگر در برابر این گفتمان اسلامی سایر گفتمان ها که با شکل گیری انقلاب اسلامی به کما رفتند چه چیزی موجب شده که دوباره فرصتی پیدا کرده تا خودشان را مطرح کنند؟
آیا این دال بر ناکارآمدی گفتمان اسلامی است و مشکل از اینجاست، خوب برخی دوست دارند اینطوری حرف بزنند، یعنی ما متأسفانه می بینیم که برخی می گویند که این بازگشت ها به علت ناکارآمدی گفتمان اسلامی است در حالی که واقعا این یک نوع کوتاه بینی و ساده اندیشی است. لذا ما باید عوامل مختلف را بررسی و شناسایی کنیم.
خوب به نظر شما علت اصلی این موضوع چیست؟
به نظر من بخشی از آن مربوط به مسائل بین المللی است و بحران هاییکه در فضای بین المللی ایجاد شده و موضوع جهانی شدنی که در دنیای ما به وجود آمده، تبلیغاتی که در سطح بین المللی از طریق ماهواره هاو و اینترنت ها و انواع و اقسام شبکه های اجتماعی که دارد صورت می گیرد، همه اینها در این موضوع دخیل هستند در اینکه یک گفتمانی که به کما رفته بود فرصت پیدا کند تا خود را مطرح کند.
آن چیزی که به نظر مهم است این است که ما باید شناسایی کنیم که کدام یک از این جریان های فکری الان مسئله ماست.
الان می توان گفت که در فضای دانشگاه تفکرات سکولاری در حال رشد است، این افکار که با انقلاب به حاشیه رانده شده بود اما متأسفانه به مرور زمان با توجه به اتفاقات سیاسی هم که در جامعه در دو دهه گذشته افتاده و برخی از رفتارهای سیاسی اجتماعی دولتمردان ما اجازه داده شد تا یک چنین گفتمان هایی بتواند مطرح شود.
در واقع با آن هژمونی حمایتی که از طرف اردوگاه غرب وجود دارد که واقعا با تهاجمی همه جانبه در ترویج این تفکر در شبکه مجازی، ماهواره و اینترنت و هزاران شبکه که در این راستا کار می کند، این تفکر در مقابل تفکر اسلامی مطرح می شود و تلاش می کند که نظام اسلامی را یک نظام ناکارآمد معرفی کند و سیستم حکومتی اسلامی را یک سیستم غیرمنعطفی که با سیستم روز نمی تواند پاسخگو مسائل جامعه باشد، مطرح می کند.
من فکر میکنم یکی از عواملی که بحث تحول علوم انسانی را به عنوان ضرورت برای ما مطرح می کند همین موضوع است.
ما یک حرکت هایی انجام دادیم برای تحول علوم انسانی اما این نشان می دهد که این حرکت ها پاسخگوی نیاز ما نبوده است و ما به یک سری حرکت های شکلی بسنده کردیم و آن معنای واقعی تحول علوم انسانی را نتوانستیم تا امروز در فضای دانشگاهی محقق کنیم.
امروز هم مطالبات جدی قشر ارزشی اعم از استاد و دانشجو این است که در برابر تهاجمی که علیه ماست باید به سرعت بر اساس منطق استدلال و برهان و به دور از فضای احساسی، کارآمدی خودمان را اثبات کنیم.
اینها نکاتی است که یک بخشی از آن جنبه های ایجابی است و بخش دیگر جنبه های سلبی است.
آینده انقلاب و نسبتش با دانشگاه و نخبگان دانشگاهی چگونه باید باشد؟
من معتقدم که یکی از خدماتی که انقلاب به دانشگاه کرد این بود که چهره نخبگان دانشگاهی و نقش آنان بیش از گذشته در جامعه ما مورد اهتمام قرار گرفته یعنی آنقدر که بعد از انقلاب شخصیت هاو تحصیل کرده های دانشگاهی دارند اعم از استاد دانشگاه و دانشجو آن برجستگی که پیدا کرده هیچ وقت قبل از انقلاب در این سط نبود. البته یکی از دلایل آن هم این است که از نظر کمی هم چنین جمعیتی وجود نداشت.
بنابراین امروز بدون تردید می دانیم که تداوم انقلاب برمی گردد به نقشی که مجموعه نخبگان ان ایفا می کنند و در این مجموعه نحبگان بخش عظیمش قشر دانشگاهی است اعم از استادان و شخصیت ها و چهره های نخبه دانشگاهی.
در این راستا حتی ما از آغاز دهه 70 به بعد با توجه به رشد کمی که آموزش عالی اتفاق افتاد کار به جایی رسید که در انتخابات هایی هم که در کشور ما انجام می شد نقش اول را در جهت دهی افکار عمومی دانشگاه ها ایفا می کردند.
اگر شما بخواهید یک اماری را داشته باشید امروز دیگر هیچ خانه ای نیست که لا اقل یک فرد دانشجو در آن نباشد و با توجه به این فراونی که امروز ما می بینیم نقش خط دهی جهت دهی عناصر دانشگاهی امروز در افکار عمومی ما یک موضوع مهم و اساسی است.
البته احزاب و جریان های سیاسی به خوبی این را متوجه شده اند که حتی اگر بخواهند در انتخابات پیروز شوند یکی از مؤثرترین راه ها، همراه کردن فضای دانشگاه ها با خود است.
امروز آینده انقلاب ما یک بخشش برمی گردد به پیوندی که با دانشگاه خورده است، یعنی نقش دانشگاهیان ما در تداوم و ثبات انقلاب نقش بی بدیلی است و چیزی جایگزین آن نمی شود و امروز از این جهت است که رسالت دانشگاه رسالت سنگینی است و مسئولیت دانشگاه در برابر آینده یک مسئولیت بسیار سنگینی است البته به همین اندازه هم می توانی در خصوص حوزه و نقش آن صحبت کنیم اما من معتقدم که امروز نقش دانشگاه از این جهت از حوزه هم مهم تر است.
انتهای پیام/
|