شنبه 1 اردیبهشت 1403

موقعیت فعلی: بخش مطالب و مطالب (برگشت به لیست)


متن مصاحبه با سایت سیاست ما

نظرات خوانندگان(0)  

بومی سازی علوم سیاسی در ایران
کد مطلب : ۱۷۸۰۰   --   ۱۰ : ۵۸ -- ۱۳۹۰/۲/۲۶
گفتگو با دکتر سید مهدی ساداتی نژاد*
آن چه در تولید علم باید مورد توجه قرار گیرد
 
* استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
 
بحث تولید علم بحث بسیار ضروری است که به خاطر اهمیت موضوع مقام معظم رهبری به آن توجه بسیاری فرموده­اند. به خاطر اهمیت این موضوع در نظر داریم که سلسله مصاحبه هایی از اساتید دانشگاه در حوزه تولید علم در علوم انسانی داشته باشیم تا توانسته باشیم گامی در این راه برداریم
 
اولین مسئله ای که در حوزه ی تولید علم به نظر می رسد معنی و موضوعیت تولید علم در حیطه ی علوم انسانی است،زیرا در حیطه ی علوم تجربی ما تولید علم را تا حدی توانسته ایم به عینیت برسانیم ولی این ابهام همیشه در حیطه ی علوم انسانی است که منظور از تولید علم چیست؟ لطفا تعریفی از تولید علم در حیطه ی علوم انسانی ارائه فرمایید.
در آغاز تشکر می کنم از اینکه شما در راستای بحث جنبش نرم افزاری و تولید علم این حرکت را شروع کردید که با نظر سنجی از صاحبنظران بخشی از ابهاماتی که در طرح بحث تولید علم و جنبش نرم افزاری وجود دارد را رفع نمایید. همانطور که در سوال اشاره کردید در بحث تولید علم در حیطه ی علوم انسانی با پیچیدگیهای خاصی روبرو هستیم همواره کار کردن در علوم تجربی و به نتیجه رسیدن خیلی راحت تر از علوم انسانی است. زیرا در علوم تجربی با ماده سر و کار داریم و ماده یک چیز ثابت است و می توانیم با مشاهده و آزمایش نتیجه را مشاهده کنیم ولی در حوزه ی علوم انسانی با انسان روبرو هستیم و فکر و اندیشه. به همین دلیل نظریه پردازی در حیطه ی علوم انسانی کار ساده ای نیست و مخصوصا باید به این نکته واقف باشیم که آنچه که در حوزه ی علوم تجربی اتفاق می افتد یک حرکت پسینی است یعنی ابتدا  باید در حوزه ی علوم انسانی و در حوزه ی فکر و اندیشه تحول ایجاد شود در نتیجه تحول در حوزه ی علوم تجربی اتفاق بیفتد. یعنی اگر می بینیم از قرن پانزدهم به این طرف تحولات چشم گیری در جهان به وقوع پیوسته که در راس آن انقلاب فرهنگی است، تمام تحولاتی که در قرون اخیر اتفاق افتاده یا به تعبیری شکل گیری قرون جدید مرهون تحولاتی بوده است که در فکر و اندیشه یا به تعبیر دیگر در حوزه ی علوم انسانی به وقوع پیوسته است.
  بنابراین حساسیت و جایگاه تحول در علوم انسانی و تولید علم و نظریه پردازی در علوم انسانی برای ما روشن است. اما آن چیزی که ما در وضعیت فعلی در نظام جهانی می بینیم، این توسعه و تولید علمی که در حوزه ی علوم تجربی در غرب اتفاق افتاده مرهون علوم انسانی غربی بوده است، خلأی که در جامعه ی خود می بینیم که حتی گاهی به صورت یک تعارض یا تضاد هم هست (زیرا در غرب پیشرفت علوم تجربی با علوم انسانی مرتبط است) ما امروز بدون آنکه آن پشتوانه ی فکری داشته باشیم از نتایج آن پیشرفت علوم انسانی غربی در جامعه ی خودمان استفاده می کنیم در حالی که ما فاقد آن بنیادهای فکری هستیم به همین دلیل خیلی از رهاورد های تمدنی غرب وقتی در جامعه ی ما می آید پاسخی را که خود غربی ها از آن می گیرند ما از آن رهاوردها نمی توانیم استفاده کنیم مثل معضل ترافیک یا تصادفات جاده ای که ما درگیر آن هستیم اما خیلی از کشورهای غربی درگیر آن نیستند زیرا آن بنیانهایی که این وسیله ی نقلیه را ایجاد کرده در حوزه ی فرهنگی و اجتماعی غرب قبلا تولید شده و بعد متناسب با آن به سمت تولید علم تجربی رفته اند.
 ما هم باید متناسب با شرایط فرهنگی جامعه ی خودمان اول تولید علم انسانی کنیم و متناسب با این تولید علم انسانی برای تولید علم تجربی برنامه ریزی کنیم.
متاسفانه این شرایط اکنون نیست اما در گذشته وجود داشته و ما خود را صاحب تمدن می دانیم اما حداقل در چند قرن اخیر با یک رکود و انحطاط مواجه شده ایم و همین مسئله باعث پیشتازی جهان غرب در راستای تولید علم گردیده و ما تبدیل به مصرف کننده گردیده ایم.
ورود به مسئله تولید علم یک ضرورت است و اینکه رهبر انقلاب بر بحث تولید علم و جنبش نرم افزاری آنقدر تاکید نموده اند و با درایت این مسئله را مورد اهتمام قرار می دهند نیز به همین دلیل است. یعنی اگر ما امروز بخواهیم صاحب سبک باشیم و گذشته ی خود را احیا کنیم راهی به جز تولید علم نداریم و فقط هم تولید علم تجربی کافی نیست (البته باید در مرز دانش جدید حرکت کنیم) اما برای اینکه دچار سردرگمی و حیرانی نشویم از ابتدا باید تکلیف خودمان را در حوزه ی علوم انسانی مشخص کنیم و بدانیم که به دنبال چه اهدافی هستیم و چه جامعه ای را می خواهیم بسازیم و اعمال چه سیاستی مد نظر ماست؟ بنابراین از این نگاه تولید علم یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای جامعه ی ماست و اگر بخواهیم یک تعریف برای تولید علم بومی داشته باشیم باید بگوییم تولید علم بومی یعنی جهد و کوشش برای نظریه پردازی متناسب با شرایط و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه ی ایران.
 
خوب واقعیت اینست که در علوم انسانی این اتفاق نیافتاده است،با توجه به این مسئله مهم ترین نقاط ضعف و قوت جامعه ی علمی ایران را در این مورد چه می دانید؟
در ارتباط با این نقاط ضعف و قوت اگر بخواهیم یک ریشه یابی بکنیم، شرایط استثمار و استعماری که در قرون قبل وجود داشته به علاوه ی سوء مدیریت و حاکمیت انسانهای نالایق بر جامعه ی ایرانی بستر ساز این انحطاط بوده است.
با توجه به شرایط موجود نقطه ضعفی که مانع تولید علم بومی می شود یکی خود کم بینی است، چنین چیزی وجود دارد که یک عده نمی خواهند خود را باور کنند گاهی می بینیم وقتی یک حرکت علمی در کشور اتفاق می افتد با افرادی برخورد می کنیم که با الفاظ ناشایستی از این پیشرفتها یاد می کنند و یا تکمله ای به آن می زنند که مثلا این برای خود ما نیست زیرا هنوز حس خود کم بینی وجود دارد.
موضوع دوم بحث غرب زدگیست که در دو قرن اخیر به دلیل حاکمیت و هژمونی علم غربی ما را تحت تاثیر قرار داده است و انگار که کعبه ی آمال ما فقط غرب است و هر چیز که مربوط به غرب باشد یا خاستگاه آن غرب باشد فقط آن را می خواهیم بپذیریم و این هم یکی از موانعی است که باعث می شود نتوانیم به علم بومی دست پیدا کنیم.
بحث غرب زدگی سابقه ی دو قرنی دارد از یک جهت می بینیم بعضی از این منورالفکرهایی مثل میرزا ملکم خان می گفتند را ه سعادت ما این است که عقل خودمان را مطلقا تعطیل کنیم و ببینیم غربی ها چکار کردند، این عین جمله ی خود میرزا ملکم خان است، او مثال می زند که همانطور که دوربین عکاسی را که غربی ها ساختند اگر ما بخواهیم بسازیم باید ببینیم آنها چگونه ساختند، یعنی هیچ راه دیگری وجود ندارد و باید از همان راه حرکت کرد و این اصل را به حوزه های فکری نیز تعمیم می دهد و می گوید نظم و انضباط، پارلمان را هم همانگونه که آنها دارند می شود انجام داد و راه دیگری ندارد و تاکید می کند این در صورتی ممکن است که شما عقل خودتان را تعطیل کنید! یعنی اگر عقل ایرانی در کار بیاید ما نمی توانیم به پیشرفت برسیم. این تفکرات آن دوران به این شکل بیان می شده و الان هم نه با این ادبیات، چون بلاخره همه چیز در حال پیشرفت است، بلکه به شکل مدرنی این حرف دارد تکرار می شود که ما باید ببینیم راه غرب چیست و راه غرب را در یک پوششی مطرح می کنند که اگر بخواهیم آن را باز کنیم نقطه برگردان ایده های بعضی منورالفکرهاست که می گفتند ما باید همه چیزمان را تغییر دهیم خطمان را عوض کنیم زبانمان را عوض کنیم فرهنگ و آداب و رسوم و دین را همه کنار بگذاریم و در یک کلام غرب زدگی مسئله ایست همواره به عنوان یک مشکل سر راه ما برای فکر کردن به شکل بومی بوده است.
یک مسئله ی دیگر که بی ارتباط با دو موضوع قبلی نیست بحث فقدان انگیزه است البته در سالهای اخیر با حرکتهایی که صورت گرفته و با توصیه هایی که مسئولان رده بالای نظام به ویژه خود رهبر انقلاب انجام داده اند و خواسته اند که در این مورد کار شود بالاخره رخوت گذشته کم کم دارد از بین می رود امیدواریم که دچار آفت شعار زدگی نشویم در این قضیه و کارمان منحصر به همین حرکتهای تبلیغاتی نشود و به معنای واقعی به سمتی برویم که بحث تولید علم و جنبش نرم افزاری را به ثمر برسانیم که این البته به برنامه ریزی نیازمند است.
نقاط قوتی که در بحث تولید علم داریم اینست که ما  که پشتوانه ای تاریخی داریم که این باعث دلگرمی ماست بالاخره وقتی جوان ما تاریخ ایران را بررسی می کند و آن تمدن عظیم اسلامی ایرانی را می بیند، دلگرم می شود در این زمینه مثالی عرض می کنم روزی یک ایتالیایی و یک آمریکایی در یک برنامه ی تلویزیونی با هم بحث می کردند آن فرد ایتالیایی می گفت من فرزند میکل آنژم تو فرزند چه کسی هستی؟ این نشان دهنده ی اهمیت گذشته ی یک مردم است. وقتی به گذشته نگاه می کنیم و شخصیتهای بزرگ علمی و تمدن ساز  ایرانی اسلامی را می بینیم باعث قوت می شود فرادی مثل بوعلی سینا و رازی در بیشتر حوزه های علوم چه تجربی و چه انسانی باعث دلگرمی انسان هستند.
 
اگر بخواهیم تفکیک قائل شویم پشتوانه ی تاریخی ما در رشته ی علوم سیاسی چیست؟
این تفکیکهایی که امروز شما در علوم جدید می بینید می دانید که در گذشته به این شکل نبوده اما این به این معنا نیست که ما مثلا در رشته ی علوم سیاسی یا اجتماعی بحث نداشته ایم قطعا بحثهای مهمی شده ما آثار بزرگانی مثل فارابی را در حوزه ی تمدن اسلامی داریم افراد دیگری مثل غزالی، ماوردی این افراد بطور مثال فقیهانی بودند که در کتابهایشان درباره ی مسائل سیاسی هم نوشته اند درست است که ممکن است بعضی بحثها به طور مستقل نشده باشد ولی بالاخره در لابلای مباحثشان خیلی از بحثهای سیاسی مطرح شده و حتی بعضی به شکل تخصصی مثل بعضی از آثار فارابی که اصلا فلسفه ی سیاسی است یا بعضی از کتابهایی که ماوردی یا غزالی نوشته اند مثل احکام السلطانیه دقیقا سیاسی است. مثالهایی که ذکر شد بیشتر درباره ی سیاست در اهل سنت است ولی در تشیع هم همینطور نظریه پردازیهایی را داشتیم توسط بعضی از بزرگانمان که بعضی ممکن است به شکل یک رساله ی خاص باشد بعضی هم نه، زیرا در آن دوران فضای علوم تخصصی نبوده است به هر حال ما در تمام زمینه ها در علوم تجربی و علوم انسانی اگر بررسی کنیم می بینیم افق گشایی های خوبی بوده ولی پیگیری نشده وبه حالت اجمالی مانده و ما در این زمینه مقصر هستیم و ما آنها را باز نکردیم و با شرایط دوران خود تطبیق نداده ایم تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم به هر حال در بحث نقاط قوت بهره ی هوشی خداددی در جامعه ی ماست ایرانیها همواره انسانهای  برجسته ای در طول تاریخ داشته اند و حالا هم همینطور است،گزارشی که خود مجامع بین المللی داشتند درباره ی بررسی بهره های هوشی، ایرانیها جز برترینها در دنیا شناخته شده اند این خود یک نقطه ی قوت است که ما می بینیم در المپیادهای مختلف حتی در علومی که ما خود سابقه ای در آن نداریم مثل کامپیوتر وقتی به دست ما می افتد و جوانهای ما روی آن کار می کنند از کشورهای مولد نیز جلو می افتند.
نکته ی سوم از نقاط قوت که ما باید به آن عنایت داشته باشیم رشد و توسعه ای است که بعد از انقلاب در ایران به وجود امده است ما در زمان طاغوت نزدیک به هشتاد درصد بی سواد داشتیم اما امروز هشتاد درصد مردم با سواد شده اند و تعداد دانشگاهها سابقا محدود بود  تحصیلات عالیه رشد زیاد داشته و مراکر علمی و پژوهشی ما بسیار زیاد شده و همه امروز در اختیار ماست برای آنکه بتوانیم برای یک حرکت شتابان تولید علم چه در حوزه ی علوم تجربی و چه در حوزه ی علوم انسانی که الان بیشتر مد نظر ماست شرایط، بسترها و فضاهایی که در طول سه دهه ی بعد از انقلاب برای تولید علم در حوزه ی علوم انسانی ایجاد شده، قابل توجه است. حتی تعداد کتابها، مقاله ها و نشریاتی که در حوزه ی علوم انسانی داشتیم، اگر بیاییم یک مقایسه بکنیم و ببینیم که از دهه ی اول انقلاب ما چقدر تولید کتاب در حوزه ی علوم انسانی داشتیم و الان چقدر داریم؟ یک  زمانی یادم است در همین دانشکده حقوق دانشگاه تهران اکثر متن های درسی که داشتیم ترجمه بود اما الان بعد از سه دهه از انقلاب ما در بسیاری از درسهایمان می بینیم که اساتید خودشان صاحب سبک و نویسنده هستند. منظور من از این مثالها  بسترها و امکاناتی است که امروز در اختیار جامعه ی علمی ما هست و ما می توانیم برای حرکت تولید علم در علوم انسانی از اینها به عنوان یک پایه استفاده کنیم البته مخفی نماند که ما در این مورد به خصوص علوم انسانی یک آسیب هم داشتیم گاهی به دلیل وجود آن چتر نگاه غربی که در ذهن بعضی از افراد وجود داشته منابع و متونی هم که تدوین کرده اند تحت تاثیر این نگاه غربی بوده یعنی این را تایید می کنم که چنین آسیبی وجود داشته یعنی اگر بخواهید از این زاویه آسیب شناسی کنید متونی را داریم که متاسفانه نمی توان از آنها دفاع کرد یعنی نمی توان به آن مارک علوم سیاسی بومی زد یا در حوزه ی علوم اجتماعی چون نویسنده ی کتاب البته خودش مولد آن بوده است اما چون بافتها و جوهره ی فکریش تحت تاثیر علوم انسانی غربی بوده افکار غربی را در اثرش آورده است که احساس می کنم ما امروز باید به سمتی برویم که با شارژ کردن افکار بومی کتاب بنویسیم که امروز بعضی از مراکز پژوهشی قدم های موثری را در این راستا برداشته اند در قم بعضی از مراکزی که اسلامی هستند و حالت بین رشته ای دارند خوب کار می کنند در زمینه ی علوم سیاسی و اجتماعی  می توان نقطه ی امیدی را مشاهده کرد.
 
یعنی نظریه پردازی می کنند؟ چون با توجه به سخنان شما مشکل ما در نظریه پردازی است زیرا ما بر اساس فرموده ی شما پیشینه ی تاریخی داریم، و از هوش و استعداد هم که برخودار هستیم، پس چرا از خودمان نظریه نداریم؟
باید دقت کنید که نظریه چیزی نیست که بتوانیم به سادگی به آن برسیم گاهی سالها طول می کشد مثلا انیشتن وقتی نظریه ی نسبیت را مطرح می کند این نظریه را بعد از سالها مطالعه و کار در یک دوره ای این نظریه را از خودش بروز می دهد، یا حتی در حوزه ی علوم انسانی خیلی از فیلسوفها که نظریاتی می دهند و خیلی از مکاتب فکری که ایجاد شده اند ابتدا پخته شده اند و سالها روی آن کار شده و مطالعه و تحقیق شده است زمان می برد ما هنوز در حوزه ی نظریه پردازی در دوره ی ابتدایی هستیم تا این کارها منقح شود تا بتواند به عنوان یک نظریه مطرح شود الان جلسه ای که راجع به الگوی ایرانی پیشرفت در حضور رهبر انقلاب برگزار شد، اینها جوهره ها و حرکات اولیه است و حالا نباید عجله کرد که مثلا تا دو سال دیگر باید یک نظریه بدهیم ما وقتی حرکتمان را شروع کنیم می توانیم بگوییم در طول زمان بالاخره در پروژه ی سعی و خطا که جلو می رویم به نظریه های جدید می رسیم یک طرح می دهیم بعد آن را اصلاح می کنیم و این پخته ترمی شود تا به یک الگو برسیم بنابراین چون ما با یک تاخیر داریم این حرکت را شروع می کنیم به نظر من نباید عجله کرد،اینها قطعات یک پازل هستند که باید به همدیگر متصل شوند تا از دل این هماهنگی ها و حرکتهای شبکه ای یک نتیجه ای حاصل شود همانطور که جویبارهای زیادی به هم می پیوندند تا به رودخانه تبدیل می شوند،الان این حرکتهایی که در قم و جاهای دیگر انجام می شود یک آسیب دارند و آن هم جزیره ای شدن است یعنی همه جدا از هم کار می کنند در صورتی که نباید اینگونه باشد وقتی ما می خواهیم نظریه تولید کنیم زمانی این نظریه مفهوم خواهد داشت و ما را به یک نقطه خواهد رساند که این حرکات جزیره ای ما به هم پیوند بخورد و هرکدام قطعه ی یک پازل شود که در جمع ما بتوانیم از آنها نتیجه بگیریم. به نظر من این حرکت شروع شده ولی اینکه حتما شما بخواهید به این زودی از آن نتیجه بگیرید شاید زود باشد.
 
خوب ما الان یک نظریه مثل نظریه ولایت فقیه را داریم، تفاوت آن با نظریات غربی چیست و چه چیزی برای تئوریزه کردن آن کم است ؟
بحث ولایت فقیه تئوریزه شده و البته هنوز ممکن است خیلی جا برای کار کردن داشته باشد این کار فقیهان سیاسی است که آن را بسط دهند بالاخره مجموعه ی سخنرانیهای امام در این باره در کتاب ولایت فقیه جمع آوری شده و سایر فقها نیز بعد از انقلاب در این باره کتابهایی نگاشته اند قطعا برای توسعه جای کار وجود دارد اما اینکه ما چقدر آن را در سطح جامعه گسترش داده ایم امر جدایی است، یک نظریه ممکن است سالهای سال در یک فضا بماند که این بستگی به این دارد که آیا فضاو بستر برای تبلیغ آن وجود دارد یا کسانی که به دنبال ترویج این نظریه هستند جا برای مانور دارند، یعنی مجموع عوامل مختلف را کنار هم قرار دهید تا بتوانید ترویج یک اندیشه را مورد تحلیل قرار دهید، در رمان شازده کوچولو نوشته ی سنت اگزوپری یک نکته ی جالب هست که می تواند در این موضوع ما مورد توجه باشد در این رمان  که سرگذشت یک شازده کوچولوست که به یک سیاره دیگر رفته و با پادشاه ان ملاقات می کند و پادشاه می گوید او بر همه چیز قدرت دارد در جایی امده که شازده کوچولو از پادشاه می خواهد اگر قدرت بر همه کاری دارد دستور دهد خورشید غروب کند و پادشاه پاسخ می دهد هنوز وقت آن نشده وصبر کن به وقت آن می گویم این کار را انجام دهد، گاهی اینگونه است که یک نظریه از نظرمکانیزم فکری و بنیه های فکری مشکل ندارد ولی اینکه بخواهد تعمیم پیدا کند نیاز به زمان دارد ما باید ببینیم آن زمان رسیده یا نرسیده؟ ما در طول سه دهه از انقلاب با دیواری از دشمنی ها و کینه ها روبرو بوده ایم و به دنبال حفظ کیان انقلاب در کشور بوده ایم یعنی واقعا ما برای تئوری سازی چیزی کم نداریم و انسانهای آزاده وقتی با تئوریهای ما برخورد می کنند آن را به عنوان یک اصل مترقی می پذیرند ولی به عنوان یک موضوع فراگیر هنوز بسترهای آن فراگیر نشده برای مثال یک رسانه ی قوی مثل هالیوود و بقیه ی کمپانی های فیلم سازی سعی در تخریب اسلام و تشیع دارند چطور می توان ایده های شیعی و اسلام سیاسی را بیان و آن را ترویج کرد به آن شکل گسترده، مثلا این بیداری اسلامی که در منطقه به وجود امده این سوال را ایجاد می کند که چطور همان زمان که ما انقلاب کردیم این اتفاقات به شکل مسلسل وار به وجود نیامد؟ شاید یکی از دلایل آن همین است که در زمانی که ما انقلاب کردیم یکسری اتفاقات در کویت و اردن افتاد اما اینها از حربه ی اختلافات شیعه و سنی استفاده کردند و سعی کردند انقلاب ما را به عنوان انقلاب شیعی بایکوت کنند یعنی این فضا در جهان اسلام به یک شکل و در فضای جهان به شکل دیگر بستر پیدا نکرد نظریه ی انقلاب ایران از نظر بنیانها کامل است البته جای کار زیاد دارد و دلیل اینکه در برخی کشورها شناخته نیست اینست که فضا آماده نیست تا جای خود را در میان متفکران جهانی باز کند.
 
یک مقدار فضا را به سمت مباحث ریشه ای تر ببریم در مسیر تولید علم ما وقتی می خواهیم قدم برداریم در اولین گاممان مواجه می شویم با علم تولید شده ای که منشا آن غرب است و همانطور که خودتان اشاره کردید مبتنی است بر ریشه های فکری و علوم سیاسی غرب پایه ریزی شده و اکثر آن به اندیشه های تجدد و مدرنیته که از دل آن تکنولوژی بیرون آمده برمی گردد در مواجه با این بین اندیشمندان اسلامی نظرات مختلف است عده ای معتقد هستند که ما بالکل باید ثمره ی اندیشه ی غرب را کنار بگذاریم و عده ای معتقد هستند که ما باید تفاوت بگذاریم بین اینها و اندیشه ای که می خواهیم تولید کنیم و عده ای معتقد هستند که ما باید بین اینها سازش ایجاد کنیم می خواستم نظر شما را بدانیم که برای تولید علم بومی با ماهیت اسلامی ما در مواجه با این علم تولید شده باید چکار کنیم؟
اینکه ما بخواهیم این وضع موجود را به طور کل منفی بدانیم و با یک نگاه مطلق اندیشانه بگوییم هر چیز که در این عرصه وجود دارد باطل است این منطقی نیست،بالاخره باید از ظرفیتهای موجود استفاده کرد گرچه از نظرمبنایی با مبنای ما متفاوت است ما نمی توانیم اینها را نادیده بگیریم و عاقلانه اینست که وقتی می خواهیم کاری کنیم باید ببینیم چه کارهایی قبلا انجام شده بعد آسیب شناسی کنیم و ببینیم این کارهای انجام شده کجاهای آن با فرهنگ بومی ما ناسازکار است و از نظر بنیه های فکری ما کجای آن را نمی توانیم بپذیریم بعد بیاییم از ظرفیتهایی که هیچ تعارضی با بنیادهای فکری ما ندارد استفاده کنیم در نتیجه بر اساس بنیانهای خودمان ساختمان جدیدی را طراحی کنیم بنابراین در شرایط فعلی وقتی به دنبال بومی سازی می رویم باید به عنوان تجربه به دنبال کارهای انجام شده در جهان برویم بخشی از اینها اتفاقا با بنیادهای فکری ما سازگار نیست اما به عنوان تجربه به درد می خورد بنابراین اینکه ما خودمان را از کارهای انجام شده محروم کنیم کار درستی نیست منظور این نیست که یک کار التقاطی بکنیم بلکه هر جای دنیا از تجربیات دیگران استفاده می شود و التقاط هم نیست منظور اینست که ما باتوجه به بنیادهای فکری خودمان یک ساختمان جدید را بنا کنیم و در حوزه ی علوم انسانی برنامه ریزی کنیم.
باید توجه شود که ما در زمینه ی تولید علم موانعی را نیز پیش رو داریم: یکی اینکه ما تا برنامه ریزی نداشته باشیم به نتیجه نمی رسییم یعنی باید مدیریت هدفمند داشته باشیم توجه شود که موسسه ی پژوهشی زیاد داریم و در ساختار دانشگاهی ما با توجه به پیشرفت کمی در حوزه ی علوم انسانی صورت گرفته، در مقطع تحصیلات تکمیلی تمام دانشجویان ما  پایان نامه می نویسند متاسفانه ما مدیریت هدفمند نداریم تمام مراکز پژوهشی کار می کنند منتها موازی کاری صورت می گیرد و کسی آنها را جدی نمی گیرد یکی از موانع این ست که مدیریت هدفمند نداریم چطور در عرصه ی صنعت برنامه ریزی می شود همانطور هم باید در علوم انسانی برنامه ریزی کرد ما الان در حوزه علوم انسانی اینکار  را نکرده ایم اینکه می گوییم مدیریت هدفمند یعنی باید سفارش دهیم یعنی در درجه ی اول باید ببینیم برای تولید علم چه نیاز داریم و بعد در زمینه ی دانشگاهها و فضای علوم انسانی ما باید تعیین کنیم که مثلا هر دانشگاه چه نقشی را باید ایفا کند مثلا پایان نامه های ما چه نقطه ی ابهامی را قرار است برطرف کند
مانع دوم عدم عادت به کارهای جمعی است این یک آسیب در جامعه ی ایرانی است و اتفاقا بخشی از فقدان مدیریتهای هدفمند هم به همین برمی گردد، باید کار علمی گروهی را تقویت کنیم و با توجه به امکانات موجود در این راستا قدم بگذاریم خیلی از ژورنالهای خارجی را ببینید مشاهده می کنید که یک مقاله گاهی هشت نویسنده دارد و این نشانگر روح جمعی آنهاست ما باید این فضا را در ایران تقویت بکنیم مخصوصا در بحث بومی سازی و در حوزه ی علوم انسانی باید فکرهایمان را روی هم بگذاریم البته مشکلاتی هم خواهیم داشت زیرا در جامعه ما اختلاف سلیقه زیاد است ما از نظر روانشناسی اجتماعیمان با هم زود مشکل پیدا می کنیم که این نیازمند آموزش است و اینها هم خود آسیبهایی فرهنگی است که ما از نظر روانشناسی با آن مواجه هستیم
یک نکته ی دیگر اینست که انگیزه های غیر علمی در تحصیل علم وارد شده که تحت عنوان مدرک گرایی تعبیر می شود خیلی از افراد دنبال تمام کردن سریع دوره و به دست آوردن مدرک و نهایتا نان در آوردن هستند و این یک درد است، به عنوان یک استاد این را یک درد می دانم که پایان ترم باید بر سر متن درسی با دانشجو چانه بزنم یعنی اگر ما می بینیم که افرادی مثل مطهری در حوزه  بروز می کنند یا دانشگاه افرادی مثل پروفسور حسابی را تحویل می دهد قطعا به خاطر سیستم دانشگاهی ما نبوده بلکه این حاصل زحمات و مجاهدتهای خود آنان است مثلا اگر شهید مطهری یک خط استاد به او گفت خودش یک کتاب خواند و خلاصه به سیستم اکتفا کردن موجب موفقیت آنها نبوده است و همینطور پروفسور حسابی. اما در جامعه ی علمی کنونی ما اینطور نیست و رخوت علمی در فضای دانشگاهی دیده می شود.
دانشجو اگر نگاهش مدرک گرایی باشد هیچ کمکی به روند تولید علم نمی کند برطرف کردن این آسیبها و راهکارها در این زمینه خود مجالی دیگر می طلبد
 
به عنوان یکی از موانع از عدم برنامه ریزی یاد کردید، در حیطه ی علوم سیاسی کدام ساختار می تواند بیشترین نقش را در زمینه ی برنامه ریزی داشته باشد؟
در مورد ساختار دانشگاه که سه رکن اصلی آن استاد و دانشجو و متون درسی هستند می توان گفت اساتید ما می توانند تولید کننده ی اندیشه باشند و انتقال دهنده ی اندیشه، ریمون آرون تقسیم بندی ای دارد که می گوید افراد یا تولید کننده ی اندیشه هستند یا انتقال دهنده ی آن و یا مصرف کننده ی اندیشه هستند.
دانشجویان مصرف کننده های اندیشه هستند البته باید گفت ظرفیت انسانها متفاوت است و نمی توان
همه ی اساتید را تولید کننده نامید زیرا تولید کردن اندیشه درجه ای از نخبگی را می خواهد یعنی لزوما همه ی استادها تولید کننده نیستند و تولید کننده ی اندیشه اصولا کم است ما باید به سمت نخبه پروری برویم ما نمی دانیم آن آدمها چه کسانی هستند باید نخبه ها را شناسایی و تربیت کنیم میلیونها آدم زیر درخت سیب خوابیدند و سیب روی سر آنها افتاد ولی برداشتی مثل نیوتن نداشتند ما به کسانی
تولید کننده ی اندیشه می گوییم که از خلاقیت فکری برخوردارند
دانشجو مصرف کننده است و در مرحله ی بعد می تواند تولید و منتقل کننده ی اندیشه باشند متون درسی ابزار هستند ما باید از متون به خوبی استفاده و دانشجو را تربیت کنیم و استاد باید راهنما در روند تولید علم باشد اگر بخواهیم بر اساس علل چهارگانه ی ارسطو تحلیل کنیم می توانیم بگوییم علت فاعلی در بحث تولید علم در هر رشته، استاد و دانشجو  و هر انسان اهل فکری است، علت مادی همان متون درسی است یعنی همان اندیشه ها و متون درسی علت صوری روشهایی است که ما به کار می گیریم علت غایی همان تولید علم است گاهی اینها فراموش می شود که این آسیب زننده است.
در مورد اهمیت برنامه ریزی باید گفت که ما خیلی از امکاناتی که در کشورهای غربی وجود دارد را داریم اما چیزی که باعث می شود با آنها متمایز باشیم اینست که ما خلائی به نام برنامه ریزی صحیح داریم بیمارستانی را در نظر بگیریم که تمام امکانات در آن وجود دارد اما به خاطر عدم برنامه ریزی صحیح امکان بهره وری از آن به شدت پایین می آید مثلا پرستار در زمان معهود از یک دستگاه پیشرفته برای امداد به بیمار استفاده نکند و یک دقیقه تاخیر یک مشکل جبران ناپذیر ایجاد کند خوب معلوم است که نتیجه جز نارضایتی نیست و این برتری امر برنامه ریزی نسبت به امکانات مادی را نشان می دهد.از یک ژاپنی پرسیدند رمز موفقیتهای شما چیست؟ پاسخ داد ما به چیزهایی اهمیت می دهیم که شاید در ظاهر خیلی به چشم نیاید و مسائل جزئی و پیش پا افتاده را با اهمیت دنبال می کنیم و این رمز موفقیت ماست. مهمترین مشکل به نظر من نداشتن برنامه ریزی است
 
به نظر شما کدام نهاد موجود در کشور مثلا شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم ،خود دانشگاه و ...کدام باید نقش محوری را در روند برنامه ریزی برای تولید علم را بر عهده بگیرند؟
 اصولا بحث تولید علم فرایند منحصر به یک عرصه ی خاص نیست بحث را نباید اینطور مطرح کرد باید در جامعه بستری را فراهم کنیم که هر جای این فضا بتواند چشمه ای بجوشد در حوزه یک درخت سبز شود و در دانشگاه یک درخت و هر کدام میوه ی خود را بدهند باید به دنبال این باشیم که این فرایند را طوری تعریف بکنیم که همه کار بکنند منتها قبول دارم یک نهادهایی نقش فرماندهی را باید داشته باشند همان مبحث مدیریت که مطرح شد شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهادی که مهندسی این امر را بر عهده دارد نقشی خطیر دارد یعنی به عنوان مغز باید خط دهی کند و شناسایی کند که به چه قطعاتی نیاز داریم و سفارش آن را به نهادهای مختلف بدهد بنابراین باید در هر مرکزی تولید علم شود و همه جا کار خود را انجام دهند فکر می کنم شورای عالی انقلاب فرهنگی با توجه به جایگاه قانونی که دارد در این مسیر خیلی می تواند راهگشا باشد و فرمان حرکت تولید علم در کشور را ساماندهی کند که متاسفانه این نقش را شاید به نحو مطلوب انجام نداده البته منظور این نیست که کاری انجام نداده من یکسری منشورهای شورای عالی انقلاب فرهنگی را به خصوص در چند سال اخیر بدستم رسیده دیده ام که انصافا افراد فرهیخته ای آنجا هستند و دارند در قالب کمیسیونهای خاص راجع به بحثهای تولید علم کار می کنند اما این همه ی ظرفیت ما نیست، و لازم است با قدرت بیشتر عمل کنیم.
 
فرمودید در شورای عالی انقلاب فرهنگی افراد فرهیخته ای هستند که مباحث تولید علم را پیگیری می کنند از یک منظر آسیب شناسانه چه چیزی باعث می شود این نهاد نقش خود را ایفا نکند؟
اولا که این روند چند سالی است جدی شده و قبلا اینگونه نبوده است در این زمینه نمی توان عجله کرد و چیزی است که کار می خواهد و مطالعه و تحقیق با چند قرن عقب افتادگی ما نمی توانیم خیلی سریع حرکت کنیم فکر می کنم این مقدمات کار است و با اتفاقاتی که دارد می افتد هم در شوارای عالی انقلاب فرهنگی  و هم در مراکز پژوهشی که من می بینم جرقه ی کار زده شده است. به شرط آنکه گرفتار شعار زدگی نگردد.
 
با توجه به واقیتهای موجود در جامعه ی علمی ما اولین قدم برای تولید علم به صورت صریح و خلاصه چیست؟
از قدیم گفته اند که خواستن توانستن است و ناپلئون جمله ای دارد که می گوید غیر ممکن غیر ممکن است ما در ادبیات عرب شعری داریم که می گوید: من طلب شیئا و جدّ، وجد و من قرع بابا و لجّ ولج یعنی کسی که یک چیزی را طلب کند و برای آن تلاش کند به آن می رسد و کسی که اصرار بر باز کردن در بسته ای داشته باشد آن در باز می شود.
به قول کسی می گفت هر جا دری دیدید بدانید امید باز شدن هست و همین که دری وجود دارد یعنی باز شدن هم هست.
مرحوم فیض کاشانی در محجه البیضا یک قسمت که درباره ی سیر و سلوک عرفانی در حج و عمره صحبت می کند می گوید یک سالک برای اینکه به مقصود برسد اولین مسئله عزم و شوق است
در اولین قدم داشتن عزم و شوق لازم است عزم و شوق در آدمهای ما باید باشد و ما در این زمینه با توجه به پیشینه ی تاریخی ای که داریم می توانیم خوب عمل کنیم پیشینه ی ما در تولید علم درخشان است و همین هم مایه ی دلگرمی ماست شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم می گوید که فلسفه ی غربی دویست مسئله بیشتر نبود ولی فلاسفه ی اسلامی آن را به هفتصد مسئله ارتقا دادند و این همان تولید علمی است که امروز خواهان آن هستیم.باید از علم غربی آنچه را که با مبانی ما تعارض ندارد بگیریم و آن را پرورش دهیم.
 
 
منبع: سیاست ماsiasatema.com 
 

موضوع: مصاحبه ها
نویسنده:مدیر سایت
تاریخ: يکشنبه1خرداد1390
کلیدواژه ها: بومی سازی ،علوم سیاسی، ایران


آخرین اخبار و مطالب سایت



پاورپوینت دروس دکتر سیدمهدی ساداتی نژاد

 اساتید محترم شرکت کننده در دوره دانش افزائی اندیشه سیاسی می توانند با مراجعه به منوی بخش مطالب قسمت سخنرانی ها  پاور های مربوطه را دریافت فرمایند

برای تحقق جامعه توسعه یافته اسلامی کدامیک اولویت دارد؟
توسعه اقتصادی
توسعه سیاسی
توسعه فرهنگی
توسعه علمی

نمایش نتیجه


پیوندها


آنلاین: 5 نفر
امروز: 0 نفر
دیروز 5 نفر
کل: 188,501 نفر
زمان بارگزاری: 2/07 ثانیه

کلیه حقوق این وب سایت محفوظ و متعلق به دکتر سیدمهدی ساداتی نژاد میباشد.